نویسنده‌: احمد نراقی

عمل یا سلوک دینی
1. ظاهرترین و عامترین وجه دین، اعمال و مناسک دینی است. به بیان دیگر، پژوهشگر در مواجهه با یک جامعه‌ی دینی، نخست با آداب و شعائر و مناسک دینی روبرو می‌شود. این شعائر، طیف وسیعی از افراد جامعه‌ی دینی را در بر می‌گیرد و به نظر می‌رسد که نخستین و مهمترین وجه تمییز جوامع دینی از غیر دینی و نیز جوامع دینی از یکدیگر، نوع مناسک و شعائر و آداب جاری در میان آنهاست. اهمیت این وجه از دین چندان است که پاره‌ای از جامعه‌شناسان دین، گوهر واقعی دین را اعمال و مناسک دینی دانسته‌اند[1].
«عمل دینی»، عملی است که اوّلاً، به تناسب نظام اعتقادات دینی سامان پذیرفته است، و ثانیاً، معطوف به غایات دینی است. بنابراین، اعمال و مناسک دینی برای دینداران و به لحاظ دینی جنبه‌ی طریقت دارند. یعنی از نظر دینداران این اعمال و مناسک وسایلی برای تأمین اهداف و غایاتی خاص هستند. برخی زا این غایات از منظر درون دینی به شرح زیر است:

اوّلاً، التزام به این مناسک دینی نوعی ابراز تعبد و تعهد نسبت به شارع و بنیانگذار مقدّس آن احکام و مناسک عملی به شمار می‌آید.

ثانیاً، به اعتقاد دینداران التزام به این مناسک را از مثوبتی اخروی بهره‌مند می‌کند و از عقوبتی الهی ایمن می‌دارد.

ثالثاً، التزام به این مناسک، این جماعت دینی خاص را از جماعت دیگر متمایز می‌کند و به آن هویتی ویژه می‌بخشد.

رابعاً، مهمتر از همه آنکه، از نظر دیندارانِ محقِّق، آداب و شعائر دینی جنبه‌ی سلوکی دارند و بهترین شیوه‌ی عملی برای ورود به ساحت تجربه‌های دینی و مواجهه‌ی با امر الوهی‌اند. به بیان دیگر، از نظر ایشان، التزام به این آداب و مناسک نوعی سلوک دینی به شمار می‌آید.

بنابراین، از نظر دینداران محقِّق، مهمترین هدفِ التزام به احکام و آداب عملی دینی، گام نهادن در طریق سلوک معنوی و درک محضر الوهی است، و سایر اهداف و غایاتِ دینی مقبول (نظیر ابراز تعبد، هویت‌یابی، بهره‌مندی از مثوبت اخروی یا ایمنی از عقوبت الهی) به تبع این هدف اصلی تأمین می‌شوند و علی‌الاصول تابعی از این متغیر اصلی هستند. تمایز دینداری عاشقان و احرار با دینداری تاجران و خائفان از همین موضع است: در دینداری محققانه یا عاشقانه و آزادمنشانه، مهمترین غایت دین (و از جمله مهمترین غایت التزام به مناسک و آداب عملی دینی) نیل به ساحت ربوبی و درک محضر الوهی است، و این غایت، فی‌نفسه مطلوب است و فارغ از هر گونه سود و زیان یا خوف طمع موضوعیت دارد.

التزام دینداران به احکام و آداب عملی دینی مبتنی بر این اعتقاد است که آن مناسک مناسبترین وسیله برای نیل به آن غایت مطلوب هستند. بنابراین، اوّلاً، عمل دینی آنها با نظام اعتقادی آنها ربط و تناسبی دارد، ثانیاً، التزام آنها به احکام عمل دینی آنها با نظام اعتقادی آنها ربط و تناسبی دارد ثانیاً، التزام آنها به احکام و آداب دینی (یعنی عمل دینی آنها) به شرطی معقول است که میان این وسیله (یعنی مناسک دینی) و آن غایت مطلوب (یعنی نیل به ساحت ربوبی) تناسبی برقرار باشد. معقولیت عملی نظام اعتقادات دینی درگرو تناسب میان این وسیله و آن غایت است. بنابراین، دینداران باید بتوانند از این اعتقاد خود عقلاً دفاع کنند که مناسک مورد عمل آنها (دست کم) وسیله‌ای متناسب برای نیل به غایت اصلی دین است. بنابراین، در این فصل، درباره‌ی دو پرسش مهم زیر بحث خواهد شد:

نخست، چه رابطه‌ای میان عمل دینی و نظام اعتقادات دینی وجود دارد؟

دوّم، معقولیت عملی نظام عقاید دینی چگونه تأمین می‌شود؟ به بیان دیگر، به کدام دلایل می‌توان ادّعا کرد که میان فلان مجموعه از آداب و مناسک دینی خاص و غایت اصلی دین تناسبی برقرار است؟

رابطه‌ی عمل دینی و نظام اعتقادات دینی

2. اعمال هدفمند، افعالی هستند که شخص برای نیل به هدفی معین انجام می‌دهد، به بیان دیگر، شخص در مقام عمل می‌کوشد روش یا وسیله‌ی برگزیند که او را به هدف مورد نظرش برساند. بنابراین، وی می‌کوشد که اوّلاً، برای نیل به هدفش وسیله‌ی اختیار کند، و ثانیاً، آن وسیله‌، مناسبترین وسیله برای نیل به آن هدف باشد[2]. اگر شخس S بخواهد به هدف X برسد و معتقد باشد که انجام فعل A1 به نتیجه‌ی X می‌انجامد و انجام A2 به نتیجه‌ی X نمی‌انجامد، و اگر A1 و A2 توأماً انجام پذیر نباشند، در آن صورت اگر S بتواند فعل A1 را انجام دهد، آن فعل را انجام خواهد داد، نه A2 را. این سخن دست کم تا جایی مقبول است که اعتقادات S هیچ پیامد مهم دیگری (جز نیل به هدف X) نداشته باشند و S نیز در زندگی خود هیچ هدفی جز نیل به هدف X نداشته باشد. بنابراین، پاره‌ای از اعتقادات ما می‌توانند نتیجه‌ی عملی داشته باشند، مشروط بر آنکه، اوّلاً، ناظر به یک وسیله باشند، و ثانیاً، مشعر بر آن باشند که حصول نتیجه به مدد آن وسیله محتملتر از حصول آن به مدد وسایل دیگر است، و ثالثاً، خود آن اعتقادات از اعتقادات نقیض یا اعتقادات بدیلشان محتملتر باشند. اعتقادات S به اینکه فلان فعل خاص به احتمال بیشتر به حصول هدف مطلوب می‌انجامد را اعتقادی «هدف-وسیله‌ای» می‌نامند. اعتقادات هدف-وسیله‌ای معمولاً از مجموعه اعتقادات نظری‌تر شخص نتیجه می‌شوند و به تناسب میان هدف و وسیله ناظرند[3].

3. البته شخص در زندگی خود غالباً بیش از یک هدف را مورد نظر دارد. بنابراین، شخص خویشتن را با مجموعه‌ای از اهداف (X1، X2، X3 و غیره) و مجموعه‌ای از راهها که برای نیل به آن اهداف نتیجه‌بخش‌اند (A1، A2، A3 و غیره) روبرو می‌یابد.

در اینجا عمل شخص S بستگی به‌انفسی دارد که: اوّلاً، وی تا چه حدّ مشتاق تحقّق بخشیدن به اهداف متعدد خود است، و ثانیاً، احتمال نتیجه‌بخشی افعال A1، A2، A3 و غیره را در تحقّق یا عدم تحقّق هر یک از آن اهداف چقدر می‌داند. برای مثال، ممکن است S معتقد باشد که فعل A1 در قیاس با افعال بدیل به احتمال بیشتری موجب نیل به اهداف مورد نظر می‌شود، و لذا S فعل A1 را انجام خواهد داد.

در مواردی که شخص بیش از یک هدف را مورد نظر دارد، می‌توان از تفسیر کلّی‌تر زیر بهره جُست:

اگر شخص نیل به اهداف X1، X2، X3 و غیره را مورد نظر داشته باشد، وی عمل A1 را (در مقابل اعمال رقیب نظیر A2، A3 و غیره) انجام خواهد داد، مادام که معتقد باشد:

(1) احتمال اینکه A1 به حصول هدف X1 بینجامد بیشتر است از احتمال هر گزاره‌ی دیگری که به صورت زیر بیان می‌شود:

«An (n≠1) به حصول هدف X1 بینجامد بیشتر است از احتمال هر گزاره‌ی دیگری که به صورت زیر بیان می‌شود:

« An (n≠1) به حصول هدف X1 خواهد انجامید».

و (2) احتمال اینکه A1 به حصول هدف X2 بینجامد بیشتر از احتمال هر گزاره‌ی دیگری است که به صورت زیر بیان می‌شود:

« An (n≠1) به حصول هدف X2 خواهد انجامید».

و (3) احتمال اینکه A1 به حصول هدف X3 بینجامد بیشتر از احتمال هر گزاره‌ی دیگری است که به صورت زیر بیان می‌شود:

« An (n≠1) به حصول هدف X3 خواهد انجامید» و الی آخر.

اگر S معتقد شود که این شروط احراز شده‌اند و هیچ مورد نقض و خلافی در کار نیست، به انجام فعل A1 مبادرت خواهد ورزید[4].

اگر این اعتقاد S را که «جمیع شروط فوق را احراز شده‌اند و هیچ مورد خلافی در کار نیست»، P بنامیم، ضرورتی ندارد که P، به عنوان مبنای اعتقادی عمل S به A1، اعتقادی قطعی و مسلّم باشد. گاهی S بر مبنای فرض P به عمل مبادرت می‌ورزد[5]. به بیان دیگر، چنان عمل می‌کند که گویی به P معتقد است P احتمال صدقی (ولو اندک) دارد. بنابراین، اقدام S به فعل A1 در صورتی موجّه است که بتوان عمل وی را بر مبنای این اعتقاد که P محتمل است، توصیف و تبیین کرد.

4. اعتقادات هدف-وسیله‌ای (حتّی در قلمرو دین) ماهیتاً غیر دینی‌اند. زیرا تناسب میان هدف و وسیله از امور واقع است و کشف این تناسب، کشف حیثی از حیثیات جهان واقع است. بنابراین، اعتقادات هدف-وسیله‌ای، به یک معنای عام، اعتقاداتی علمی (یعنی آزمون‌پذیر) به شمار می‌روند، یعنی شخص یا باید خود بر مبنای فرآیند آزمون و خطا وسیله یا وسایل مناسب برای نیل به هدف مطلوب را کشف و شناسایی کند، یا باید وسایلی را که به نحوی از انحاء به او عرضه می‌کنند، مستمراً از حیث نتیجه‌بخشی مورد نقد و آزمون قرار دهد. بنابراین، اعمالی که برای نیل به هدفی معین انجام می‌شوند، جنبه‌ی طریقیت دارند، و مادام که شخص را به هدف مطلوب می‌رسانند مقبول و قابل اجراء هستند. لذا می‌توان نتیجه گرفت که اوّلاً، کشف تناسب میان وسیله و هدفِ مطلوب، کشفی ناظر به عالم واقع است، و اِخبار از عالم واقع ماهیتاً امری غیر دینی است و گزاره‌های حاکی از آن خصلت آزمایشی و موقّت دارند. ثانیاً، وسایل، فی حدّ ذاته، موضوعیت نخواهند داشت مگر از حیث نتیجه‌بخشی و تناسبشان با هدف مورد نظر. به بیان دیگر، وسایل مادام مورد استفاده‌اند که شخص را به هدف مورد نظر برسانند، و اگر این نتیجه‌بخشی حاصل نشود، شخص علی‌الاصول می‌تواند در پی وسیله یا وسایل مناسبتری باشد.

بنابراین، اعتقادات هدف-وسیله‌ای از حیث آنکه علی‌الاصول ناظر به عالم خارج و در مقام اخبار از پاره‌ای تناسبهای آزمون‌پذیر در عالم خارج‌اند، دینی به شمار نمی‌آیند. امّا این اعتقادات را در قلمرو دین می‌توان از یک حیث «دینی» به شمار آورد: اوّلاً، اعتقادات هدف-وسیله‌ای دینی ناظر به هدفی دینی (خصوصاً درک ساحت ربوبی و نیل به تجربه‌ی دینی) هستند، ثانیاً، این اعتقادات یا از نظام اعتقادات دینی استنتاج شده‌اند، یا دست کم با اعتقاداتِ اساسی آن نظام تناسب و تلائم دارند.

به عنوان یک مثال از اعتقادات هدف-وسیله‌ای دینی که به عمل دینی می‌انجامند، فرض کنید که شخصی معتقد است «خدا وجود دارد» و نیز «خداوند گناهکاران را مجازات می‌کند»، و فرض کنید که این شخص نمی‌خواهد مشمول مجازات الهی واقع شد، در این صورت وی در مقام عمل از ارتکاب گناه پرهیز خواهد کرد. از اینجا معلوم می‌شود که پیامدهای عملیِ اعتقادات به خداوند جداً در گرو سایر اعتقادات مقبول شخص خداباور و نیز اهداف مورد نظر وی است. اگر شخص معتقد باشد که خدایی وجود دارد، و وظیفه‌ی انسان پرستش اوست، و هدف وی نیز انجام وظیفه و ایفای تکلیف باشد، در آن صورت در مقام عمل، خداوند را مورد پرستش قرار خواهد داد. امّا اگر آن اعتقاد جنبی را نداشته باشد، یاهدفش انجام وظیفه و ایفای تکلیف نباشد، به مقام پرستش خداوند در نخواهد آمد.

5. اگر غایت اصلی و مطلوب دین را نیل به ساحت تجربه‌های دینی اصیل بدانیم، در آن صورت می‌توانیم اعتقاداتِ هدف-وسیله‌ای دینی را نظریه‌ای در باب نحوه‌ی سلوک دینی برای نیل به آن مطلوب بشماریم. سالک برای نیل به تجربه‌های دینی لاجرم باید به نحوه‌ی خاصی زیست کند و عمل خود را مطابق الگوی معینی سامان بخشد. و بلکه نوع اعتقادات و نحوه‌ی نگرش وی به خداوند، انسان، جهان و رابطه‌ی این سه رکن با یکدیگر، لاجرم نوع خاصی از عمل را بر وی الزام می‌کند. در واقع، اعتقادات هدف-وسیله‌ای دینی مدلولات عملی آن اعتقادات و نگرش خاص را باملاحظه غایت مطلوب دین، بسامان می‌کند و در قالب الگو مناسبی برای زیست مومنانه در اختیار سالک قرار می‌دهد و می‌کوشد از طریق تنظیم ظاهر و باطن عمل مؤمن وی را برای نیل به ساحت تجربه‌های دینی آماده کند.

نظام اعتقادات هدف-وسیله‌ای دینی‌ای که تنظیم ظاهر عمل مؤمن را برعهده دارد، علم فقه است، و نظام اعتقاداتِ هدف-وسیله‌ای دینی‌ای که تنظیم باطن عمل مؤمن را برعهده دارد، علم اخلاق است. بنابراین، نظام اعتقاداتِ هدف-وسیله‌ای دینی عمدتاً به دو شاخه تقسیم می‌شود: فقهی ظاهر عمل خویش را در قالب شکلی از آداب و مناسک و شعائر دینی منضبط می‌سازد، و باطن عمل خویش را نیز با پیروی از نظام اعتقادات هدف-وسیله‌ای اخلاقی در قالب به جا آوردن احکام و فرامین اخلاقی‌ای خاص بسامان می‌کند. بنابراین، فقه دینی و